زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی که حال و روز تو بهتر نمیشود در چـهـرهام امـیـد مـیـسـر نـمـیشـود با زحـمتی دو دیده به من باز کن گـلم آیـیــنـه از نـگـاه، مـکــدّر نـمـیشــود پرپر مزن میان قـفس، ای شکسته پَـر این پـر برای پـر زدنت پـر نـمیشود از میـخ در حکـایت شرم مرا بـپـرس رویـم سـپـیـد پـیـش پـیـمـبـر نمیشـود بر روی زخم گونۀ خود جان مرتضی مرهـم گـذار، گوشـۀ معـجـر نمیشود داغت عجیب پشت علی را شکسته است از پـا فـتـاده، فـاتـح خـیـبـر نـمیشـود باشد، حسین را به برم میکـشم، برو! امـا بـدان، مـحـبـت مـــادر نـمـیشـود با الـتماس گـفت: مرو! پیـش من بمان زهـرا اشاره کرد که: دیگـر نـمیشود |